وقتی بدون درنظر گرفتن توانایی های خود به داشته های دیگران نگاکن تورا به تابودی میکشد...ه
سوار اسبی بودم که سایه اش روی دیوار افتاد، اسب به آن سایه نگاه میکرد و خیال میکرد اسب دیگری است و سعی میکرد از آن جلو بزند، و چون می دید هنوز از سایه اش جلو نیفتاده است، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر ادامه می یافت، مرا به کشتن می داد. اما به… بیشتر »