آموختم برای شناخت آدم ها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم...
آموختم : تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد. آموختم : گاهی از زیاد نزدیک شدن، فراموش می شوی. آموختم : تا با کفش کسی راه نرفتم، راه رفتنش را قضاوت نکنم. آموختم : گاهی برای بودن، باید محو شد. آموختم : دوست ِخوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند. آموختم : از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنند، ولی زیاد که باشم حیفم میکنند. آموختم : برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.